بر خیز کہ آدم را ہنگام نمود آمد


بر خیز کہ آدم را ہنگام نمود آمد
این مشت غباری را انجم بہ سجود آمد
آن راز کہ پوشیدہ در سینہ
ٔ ہستی بود
از شوخی آب و گل در گفت و شنود آمد